داستان فیلم
در دهه ۱۹۶۰، ایریس کمپبل و نامزدش پاول در مراسم افتتاح برج رستوران اسکایویو حضور دارند. ایریس پیشبینی میکند که در این مراسم، یک تکه شیشه سقف شکسته و باعث انفجار و مرگ همه میشود. او هشدار میدهد و جان بسیاری را نجات میدهد، اما این اقدام باعث میشود که سرنوشت مرگبار برای بازماندگان و نسلهای بعدی آنها رقم بخورد.در حال حاضر، استفانی ریس، دانشجوی کالج، از کابوسهای مکرر درباره فروپاشی برج رنج میبرد. او به خانه بازمیگردد و متوجه میشود که خانوادهاش در معرض خطر مرگ هستند. با کمک کتابی که ایریس درباره پیشبینیهای مرگ نوشته است، استفانی تلاش میکند تا سرنوشت را تغییر دهد و خانوادهاش را نجات دهد.
هنوز نظری ثبت نشده است.
اولین نفری باشید که نظر خود را ثبت میکند.