خلاصه داستان: الویرا را دنبال می کند که او در یک قلمرو که در آن زیبایی سلطنت می کند ، در برابر پله پله زرق و برق دار خود می جنگد. او در میان یک رقابت بی رحمانه برای کمال جسمی ، به اقدامات شدید برای اسیر شاهزاده متوسل می شود.
خلاصه داستان: در فیلم ضامن خوشبختی جورج، گارسونی خسته و بدهکار، با همسر جاهطلبش در زندگی زناشویی به بنبست رسیده است. در جامعهای خیالی اما خطرناک، او برای فرار از وضعیتش به راهی تاریک فکر میکند ، قتل همسرش ....
خلاصه داستان: در فیلم تصنیف جزیره والیس : مردی تنها در جزیرهای دورافتاده، اعضای یک گروه موسیقی قدیمی را برای دیداری دوباره دعوت میکند. این دیدار ناگهانی، گذشتهای پُر از عشق و اندوه را زنده میکند. سرود جزیره والیس قصهی بخشش، پیوندهای دوباره و قدرت موسیقی برای التیام زخمهاست....
خلاصه داستان: در فیلم گاتر : در شهر معدنی کوچک گاتر، زن جوانی که ماه ها تصور می شد مرده ناگهان پیدایش می شود. دو کارآگاه به منطقه اعزام می شوند و گمان می کنند پای نیروهای شیطانی در میان است...
خلاصه داستان: در فیلم ماینکرفت چهار نفر که هماهنگی یا شباهتی با یکدیگر ندارند بهطور ناگهانی به دنیای بلوکی ماینکرفت منتقل میشوند. آنها با هیولاها، چالشهای بقا و محیطی ناشناخته روبهرو میشوند. برای بازگشت، باید خلاقیت، شجاعت و دوستی را یاد بگیرند....
خلاصه داستان: داستان در مورد برخی از دوستان نزدیک است که به عروسی دوست خود می روند. آنها به آنجا می روند و وقتی به حمام می روند ، یک راه پله پیدا می کنند و از آنجا استفاده می کنند. آنها داماد (دوستشان) و داماد را می گیرند.
خلاصه داستان: داستان فیلم درباره مردی به نام یعقوب ایرجی است که پزشکان به او اعلام میکنند به دلیل وجود غدهای در سرش، مدت زمان کوتاهی برای زندگی دارد. این خبر غیرمنتظره باعث میشود اطرافیان او با چالشهای مختلفی مواجه شوند.
خلاصه داستان: کارل کولهف، مردی ۷۰ ساله و منزوی، در یک کتابفروشی کوچک کار میکند و هر روز کتابهایی را با دقت بستهبندی کرده و به مشتریان وفادارش در شهر تحویل میدهد. او برای هر مشتری نامی از شخصیتهای ادبی انتخاب کرده و با وسواس خاصی کتابهایی را برایشان انتخاب میکند.روزی، دختر ۹ سالهای ...
خلاصه داستان: جو اسکاراولا (با بازی وینس وان)، پس از فوت مادرش، دچار بحران روحی میشود. او که در کودکی خاطرات شیرینی از غذاهای مادربزرگش دارد، تصمیم میگیرد رستورانی به نام Enoteca Maria در استتن آیلند افتتاح کند.
خلاصه داستان: داستان فیلم درباره مردی به نام «صلاح» (با بازی رضا عطاران) است که به دلیل شباهت زیادش با صدام حسین، از سوی حزب بعث عراق انتخاب میشود تا نقش بدل صدام را ایفا کند. او همراه با یک مأمور زن (با بازی آزاده صمدی) به تهران فرستاده میشود تا در برج آزادی سخنرانی کند و فیلم این سخنرانی به عنوان یک پیروزی بزرگ برای صدام منتشر شود.