خلاصه داستان: در یک شب تاریک، چهار دانشآموز دبیرستانی به نامهای اون-جو، سو-هی، یو-جین و اون-یونگ در کلیسای مدرسه گرد هم میآیند و با خون خود پیمانی میبندند که همان شب با هم خودکشی کنند. اما تنها اون-جو از بالای پشتبام میپرد و جان میسپارد. خواهر کوچکترش، جونگ-اون، شاهد این صحنه دلخراش است.
با گذشت زمان، سه دختر باقیمانده دچار ترس و عذاب وجدان میشوند. شایعاتی در مدرسه پخش میشود که شاید اون-جو باردار بوده یا به دلیل مشکلات با دوستانش دست به خودکشی زده است.
خلاصه داستان: سانگ-وون، یک معمار موفق، پس از مرگ ناگهانی همسرش، همراه با دختر خردسالش یی-نا به خانهای جدید در حومه شهر نقل مکان میکند تا از نو شروع کند و رابطهاش با دخترش را بهبود بخشد. اما یی-نا که در ابتدا گوشهگیر و ساکت بود، ناگهان ادعا میکند که دوست جدیدی پیدا کرده و رفتارهای عجیبی از خود نشان میدهد.
خلاصه داستان: شخصیت اصلی فیلم، «شوو» (Siobhan یا Shoo)، دانشجوی پرستاری مراقبتهای تسکینی است که پس از مرگ مادرش، برای مراقبت از پیرزنی منزوی به نام «پیگ» (Peig) به روستایی دورافتاده اعزام میشود. پیگ معتقد است که موجوداتی افسانهای به نام «نا شیه» (Na Sídhe) در شب عروسیاش او را ربودهاند و اکنون نیز در کمین بازگشت او هستند. با گذشت زمان، شوو تحت تأثیر ترسها و باورهای پیگ قرار میگیرد و به تدریج با رازهای تاریکی از گذشته خود و پیگ مواجه میشود .
خلاصه داستان: داستان فیلم در شهری کوچک در ایالت یوتا میگذرد و بر زندگی جیمی واکر، راننده مسابقات تخریب، و دوستدخترش اورلی تمرکز دارد. زمانی که اورلی خبر بارداریاش را به جیمی میدهد، آنها بهطور ناخواسته دریچهای به دنیای بیگانگان باز میکنند و موجودات بیگانهای را وارد شهر خود میسازند. در مواجهه با این تهدید، جیمی و اورلی باید اختلافات خود را کنار بگذارند و برای نجات یکدیگر، شهرشان و حتی کهکشان، همکاری کنند.
خلاصه داستان: آرون (با بازی پاتریک برایس)، یک فیلمبردار جوان، به آگهیای در سایت Craigslist پاسخ میدهد که در آن، فردی به نام جوزف (با بازی مارک دوپلاس) درخواست کرده تا کسی یک روز کامل از زندگیاش را فیلمبرداری کند. جوزف ادعا میکند که به سرطان مغز لاعلاج مبتلاست و میخواهد برای فرزند متولد نشدهاش یک ویدئوی یادگاری تهیه کند.
خلاصه داستان: در سال ۱۹۳۲، اسموک و استک، دو برادر دوقلو و کهنهسرباز جنگ جهانی اول، پس از سالها فعالیت در مافیاهای شیکاگو، به زادگاه خود در کلارکسدیل، میسیسیپی بازمیگردند. آنها با پولی که از گانگسترها دزدیدهاند، یک آسیاب قدیمی را از یک مالک نژادپرست به نام هاگوود خریداری میکنند تا یک «جوک جوینت» (کلوب موسیقی) برای جامعه سیاهپوست محلی راهاندازی کنند. پسرعموی آنها، سمی، یک گیتاریست جوان و با استعداد، به آنها میپیوندد، اگرچه پدرش، کشیش جدیدیا، مخالف شدید موسیقی بلوز است و آن را شیطانی میداند.
خلاصه داستان: سو-هی (با بازی جو یون-هی) زنی است که زندگی آرام و شادی با همسرش و انتظار برای تولد فرزندشان دارد. اما یک روز صبح بیدار میشود و میبیند که همسرش خود را بالای تخت حلقآویز کرده است. این شوک باعث سقط جنین او میشود. پس از این تراژدی، سو-هی متوجه میشود که همسرش خانهای به نام «باغ بهاری» در منطقهای روستایی برای او به ارث گذاشته است. با وجود هشدارهای خواهرش هی-ران (با بازی کیم جو-ریونگ)، سو-هی تصمیم میگیرد به این خانه نقل مکان کند.با ورود به خانه، سو-هی با پدیدههای عجیب و ترسناکی مواجه میشود که نمیتواند توضیح دهد. او احساس میکند که حضور ناشناختهای در خانه وجود دارد که زندگیاش را تهدید میکند. با کشف سرنخهای مرموز در سراسر خانه، سو-هی به تدریج حقیقت وحشتناک پشت تسخیر «باغ بهاری» را آشکار میکند.
خلاصه داستان: داستان در کمپ تابستانی Pineway میگذرد، جایی که جیسون هوخبرگ ۲۴ ساله (با بازی فرد هچینگر) به عنوان مشاور بازمیگردد. او تلاش میکند با همکاران نوجوان خود ارتباط برقرار کند، اما به زودی متوجه میشود که یک قاتل نقابدار در حال شکار مشاوران کمپ است.
با پیشروی داستان، مشخص میشود که دو نفر از مشاوران، دمی و مایک، پشت قتلها هستند. آنها این جنایات را برای جلب توجه در شبکههای اجتماعی و کسب شهرت انجام دادهاند. در نهایت، جیسون و کلر موفق میشوند آنها را متوقف کنند و با سایر بازماندگان از کمپ فرار کنند.
خلاصه داستان: یک زن در سیارهای دور از خانه بیدار میشود و متوجه میشود که خدمهٔ ایستگاه فضاییاش به طرز وحشیانهای کشته شدهاند. تحقیق او در مورد اتفاقاتی که رخ داده، زنجیرهای از وقایع ترسناک را به راه میاندازد.
خلاصه داستان: این داستان دربارهٔ مادری و دو پسرش است که در ژاپن تعطیلات میگذرانند. پسر کوچکتر آنها نزدیک است در یک دریاچه غرق شود و اندکی پس از این حادثه، والدین متوجه میشوند که پسرشان دچار مشکل شده است.