خلاصه داستان: میریام گوردون، کتابداری در یکی از شعبههای کتابخانه عمومی تورنتو، زندگیای منزوی و غمزده دارد. او پس از ناپدید شدن پدرش، در دنیایی از اندوه و انزوا فرو رفته است. در میان روزمرگیهایش، شروع به دریافت نامههایی تهدیدآمیز میکند که در کتابها پنهان شدهاند و توسط فردی با نام «ریگولتو» امضا شدهاند—اشارهای به دلقک گوژپشت در اپرای وردی، که پدرش او را در کودکی به تماشای آن برده بود.
خلاصه داستان: سو-هی (با بازی جو یون-هی) زنی است که زندگی آرام و شادی با همسرش و انتظار برای تولد فرزندشان دارد. اما یک روز صبح بیدار میشود و میبیند که همسرش خود را بالای تخت حلقآویز کرده است. این شوک باعث سقط جنین او میشود. پس از این تراژدی، سو-هی متوجه میشود که همسرش خانهای به نام «باغ بهاری» در منطقهای روستایی برای او به ارث گذاشته است. با وجود هشدارهای خواهرش هی-ران (با بازی کیم جو-ریونگ)، سو-هی تصمیم میگیرد به این خانه نقل مکان کند.با ورود به خانه، سو-هی با پدیدههای عجیب و ترسناکی مواجه میشود که نمیتواند توضیح دهد. او احساس میکند که حضور ناشناختهای در خانه وجود دارد که زندگیاش را تهدید میکند. با کشف سرنخهای مرموز در سراسر خانه، سو-هی به تدریج حقیقت وحشتناک پشت تسخیر «باغ بهاری» را آشکار میکند.
خلاصه داستان: این فیلم داستان «باک» (با بازی کریگ تی. نلسون)، یک کشاورز لبنیاتی نسل چهارم در ویسکانسین را روایت میکند که با خطر از دست دادن مزرعه خانوادگیاش مواجه است. در مواجهه با بحران مالی و تهدید مصادره مزرعه، باک تصمیم میگیرد شرطی جسورانه بر روی پیروزی تیم محبوبش، «گرین بی پکرز»، در سوپربول ببندد تا شاید بتواند زمین خانوادگیاش را نجات دهد.در کنار او، نوهاش «جنی» (با بازی مدیسون لاولور) که در مزرعه کار میکند، آرزوی تبدیل شدن به یک خواننده را در سر دارد. آشنایی او با یک موسیقیدان مشهور (با بازی برندون اسکلنار) الهامبخش او میشود، اما این مسیر ممکن است او را از خانواده و مزرعه دور کند.
خلاصه داستان: در پی یک معامله مواد مخدر که بهطور فاجعهباری بههم میخورد، کارآگاه فاسد و منزوی، پاتریک واکر، مأمور میشود تا چارلی بومونت، پسر جداشدهی سیاستمدار قدرتمند لارنس بومونت، را پیدا کند. چارلی و دوستدخترش میا ناخواسته درگیر قتل رئیس یک گروه تریاد میشوند و هدف تعقیب باندهای جنایتکار و پلیسهای فاسد قرار میگیرند.واکر با همکاری همکار تازهکارش الی، در دنیای زیرزمینی شهر فرو میرود و با شبکهای پیچیده از فساد، خیانت و خشونت مواجه میشود. در این مسیر، او با پلیسهای فاسدی مانند وینسنت و جیک، و همچنین اعضای خیانتکار تریاد روبهرو میشود. در نهایت، واکر موفق میشود حقیقت را فاش کند، اما با زخمیهای جسمی و روحی عمیق، از الی میخواهد تا او را دستگیر کند؛ اما الی تصمیم میگیرد به او فرصتی برای رستگاری بدهد.
خلاصه داستان: داستان درباره دو خواهر نوجوان به نامهای سپتامبر (با بازی پاسکال کان) و جولای (با بازی میا ثاریا) است که در آکسفورد با مادر مجردشان، شیلا (با بازی راکی ثاکرار)، زندگی میکنند. سپتامبر شخصیتی محافظهکار و بدبین دارد، در حالی که جولای کنجکاو و مشتاق کشف دنیای اطراف است. پس از تعلیق سپتامبر از مدرسه به دلیل درگیری، خانواده به خانهای قدیمی در سواحل ایرلند نقل مکان میکنند. در این محیط جدید، رابطه پیچیده و وابسته بین خواهران به چالش کشیده میشود و حوادثی عجیب و سوررئال رخ میدهد.
خلاصه داستان: در این قسمت، کریستین وولف، حسابدار نابغه با اختلال طیف اوتیسم، با برادرش براکستون همکاری میکند تا معمای قتل رئیس سابق اداره جرایم مالی وزارت خزانهداری، ری کینگ (با بازی جی. کی. سیمونز)، را حل کند. در این مسیر، آنها با ماریبث مدینا (با بازی سینتیا آدی-رابینسون)، معاون جدید وزارت خزانهداری، همراه میشوند و با شبکهای خطرناک از قاتلان روبهرو میگردند. این فیلم ترکیبی از اکشن، درام و طنز است و به بررسی روابط خانوادگی و مسائل مرتبط با نورودایورجنس میپردازد.
خلاصه داستان: سایمون مکنالی (با بازی جک کواید)، مرد جوانی است که با بیماری روانی دست و پنجه نرم میکند و زندگی منزویای در حومهای آرام دارد. یک شب، او باور میکند که شاهد ربوده شدن زنی بوده است. اما زمانی که این موضوع را به پلیس گزارش میدهد، آنها ادعای او را به دلیل وضعیت روانیاش جدی نمیگیرند. در نتیجه، سایمون به همسایهاش، اد دیرمن (با بازی جفری دین مورگان)، که یک نگهبان امنیتی بازنشسته و تلخ است، مراجعه میکند تا به او در یافتن زن گمشده کمک کند.در طول تحقیقاتشان، این دو نفر با رازهای تاریک و پیچیدهای روبهرو میشوند که نه تنها حقیقت پشت ناپدید شدن زن را فاش میکند، بلکه آنها را وادار میکند با شیاطین درونی و گذشتههای پر از زخم خود مواجه شوند.
خلاصه داستان: فیلم Freaky Tales (2024) چهار داستان کوتاه در اوکلند دهه ۸۰ را روایت میکند: گروهی نوجوان پانک با نئونازیها میجنگند، دو دختر رپر علیه تبعیض میایستند، مردی برای خانوادهاش انتقام میگیرد، و یک بازیکن بسکتبال علیه نژادپرستی مبارزه میکند — همه با فضایی فانتزی، خشن و نوستالژیک.
خلاصه داستان: داستان در کمپ تابستانی Pineway میگذرد، جایی که جیسون هوخبرگ ۲۴ ساله (با بازی فرد هچینگر) به عنوان مشاور بازمیگردد. او تلاش میکند با همکاران نوجوان خود ارتباط برقرار کند، اما به زودی متوجه میشود که یک قاتل نقابدار در حال شکار مشاوران کمپ است.
با پیشروی داستان، مشخص میشود که دو نفر از مشاوران، دمی و مایک، پشت قتلها هستند. آنها این جنایات را برای جلب توجه در شبکههای اجتماعی و کسب شهرت انجام دادهاند. در نهایت، جیسون و کلر موفق میشوند آنها را متوقف کنند و با سایر بازماندگان از کمپ فرار کنند.
خلاصه داستان: یک زن در سیارهای دور از خانه بیدار میشود و متوجه میشود که خدمهٔ ایستگاه فضاییاش به طرز وحشیانهای کشته شدهاند. تحقیق او در مورد اتفاقاتی که رخ داده، زنجیرهای از وقایع ترسناک را به راه میاندازد.