خلاصه داستان: در دهکده ای که خورشید تا ساعت 3 بعد از ظهر در زیر افق غرق می شود ، تاریکی در اوایل خزش می کند و موج خنک کننده ای از وحشت های غیر قابل توضیح را به همراه دارد.
خلاصه داستان: لویی (با بازی اودران کتین)، جوانی ۲۵ ساله و خوشگذران است که زندگیاش پر از مهمانیهای شبانه، خودروهای لوکس و بیمسئولیتی است. پدرش، ژان-فرانسوا (با بازی کاد مراد)، مدیرعامل یک گروه هتلداری لوکس، از رفتارهای بیملاحظه پسرش خسته شده و تصمیم میگیرد برای اصلاح او دست به اقدامی غیرمعمول بزند. او با همکاری یک کارگردان، دهکدهای را با دقت به سبک قرن هجدهم بازسازی میکند و با استفاده از بازیگران و دوربینهای مخفی، فضایی واقعی از آن دوران ایجاد میکند. سپس، لویی را بیهوش کرده و به این دهکده منتقل میکند، جایی که او باور میکند به گذشته سفر کرده و اکنون به عنوان یک رعیت فقیر زندگی میکند. هدف ژان-فرانسوا از این نقشه، آموزش فروتنی و مسئولیتپذیری به پسرش از طریق تجربه زندگی سخت و ساده است.
خلاصه داستان: وینسنت ما (با بازی ادان لوی)، یک ساعتساز جوان در فروشگاه پدرش است که با فروش ساعتهای تقلبی به مشتریان، خود را درگیر مشکلاتی میکند. پس از افشای این تقلب توسط آنکل (با بازی کیونگ تو)، یک قاچاقچی بیرحم ساعت، وینسنت مجبور میشود به گروهی از سارقان بپیوندد تا سه ساعت لوکس متعلق به پابلو پیکاسو را از یک فروشگاه معتبر در توکیو بدزدند.اعضای گروه شامل چیف (با بازی لوئیس چونگ)، رهبر گروه، ماریو (با بازی مایکل نینگ)، متخصص مواد منفجره، و یوه (با بازی انسون لو)، یک قفلشکن ماهر هستند. در جریان سرقت، یوه با مشکلاتی در باز کردن گاوصندوق مواجه میشود، اما با کمک وینسنت موفق به باز کردن آن میشوند. با این حال، ماریو بهطور مخفیانه ساعتی به نام «مونواچ» را نیز میدزدد که متعلق به یک ارباب جنایتکار ژاپنی به نام کاتو است. پس از بازگشت به هنگکنگ، گروه متوجه میشود که آنکل قصد دارد آنها را قربانی کند. در نتیجه، آنها نقشهای برای فریب آنکل طراحی میکنند. در صحنهای پس از تیتراژ، مشخص میشود که وینسنت ساعتهای اصلی را نگه داشته و ساعتهای تقلبی را به آنکل داده است. آنکل که از این فریب بیخبر است، تلاش میکند ساعتهای تقلبی را به یک جنایتکار روسی بفروشد، اما با افشای تقلبی بودن آنها، در معرض تهدید قرار میگیرد .
خلاصه داستان: در جریان نشست سران گروه ۲۰ در کیپتاون، آفریقای جنوبی، گروهی از مزدوران به رهبری ادوارد راتلج (با بازی آنتونی استار)، یک نظامی سابق استرالیایی، به محل برگزاری نشست حمله میکنند. هدف آنها ایجاد بیثباتی اقتصادی جهانی از طریق انتشار ویدئوهای جعلی (دیپفیک) از رهبران جهان است تا مردم را به سرمایهگذاری در ارزهای دیجیتال ترغیب کرده و ارزش داراییهای رمزنگاریشده خود را افزایش دهند. رئیسجمهور ساتن، که سابقه خدمت در ارتش را دارد، به همراه اعضای خانوادهاش و برخی از رهبران جهانی، از جمله نخستوزیر بریتانیا و همسر رئیسجمهور کره جنوبی، تلاش میکند تا از این بحران عبور کند. در این مسیر، او باید با خیانتهای داخلی، تهدیدات خارجی و فناوریهای مخرب مقابله کند تا جان گروگانها را نجات دهد و از فروپاشی اقتصادی جلوگیری کند.
خلاصه داستان: چهار دوست به نامهای گوتام (مشهور به دینامو)، آکانکشا، آرجی و ناکول، برای یافتن گنجی مخفی به عمارت مرموزی به نام خانه مورگان در نینیتال سفر میکنند. این عمارت که پیش از استقلال هند متعلق به یک مأمور بریتانیایی به نام جورج مورگان بوده، اکنون به خاطر وقایع ترسناک و حضور ارواح، شهرت دارد. در جریان کاوش، آنها متوجه میشوند که مورگان با زنی به نام موگرا ازدواج کرده بود. موگرا که در ابتدا همسر وفاداری بود، بهدلیل طمع، مورگان را به قتل رساند و در نهایت خود نیز توسط مورگان کشته شد. از آن زمان، روح آنها در عمارت سرگردان است و حضور این ارواح، ماجراهای ترسناک و در عین حال خندهداری را برای این چهار دوست رقم میزند.
خلاصه داستان: در این فیلم، مادر خانوادهای در بستر بیماری است و پنج زن با گذشتههای مختلف دور او جمع میشوند. ناهید (با بازی باران کوثری) دختری است که پس از سالها به خانه بازمیگردد و با خواهران و گذشتهاش روبهرو میشود. آنها در خانهای زندگی میکنند که پر از راز، سکوت و سرکوب است. با ورود ناهید، کمکم لایههای پنهان زندگی این خانواده آشکار میشود و مسائلی که سالها سرکوب شدهاند، دوباره سرباز میکنند. فیلم بیشتر از آنکه داستانی خطی داشته باشد، تمرکز خود را روی نمایش روان آدمها و فضای خفقانآور زندگی زنان گذاشته است؛ زنانی که هر یک به شکلی در حال تحمل فشارهای اجتماعی، خانوادگی و روانی هستند.
خلاصه داستان: آرتمیس فاول دوم، یک نابغه ۱۲ ساله ایرلندی، پس از ناپدید شدن پدرش، آرتمیس فاول اول، متوجه میشود که خانوادهاش با دنیای موجودات جادویی در ارتباط بودهاند. پدری که بهعنوان یک جنایتکار بینالمللی شناخته میشود، توسط موجودی مرموز به نام اوپال کوبوی ربوده شده است. برای نجات پدرش، آرتمیس باید شیء جادویی قدرتمندی به نام آکولوس را پیدا کند. در این مسیر، او با کمک محافظ وفادارش دامووی باتلر، یک کوتوله دزد به نام مولچ دیگامز و یک پری شجاع به نام هالی شورت از واحد پلیس زیرزمینی LEPrecon، وارد دنیای زیرزمینی موجودات جادویی میشود. در حالی که آرتمیس تلاش میکند آکولوس را بیابد، باید با نیروهای جادویی، موجودات افسانهای و تهدیدات ناشناختهای مقابله کند که نهتنها پدرش، بلکه تعادل بین دنیای انسانها و موجودات جادویی را تهدید میکنند.
خلاصه داستان: در پی افزایش تهدیدات تروریستی علیه هند، نیروی هوایی این کشور واحدی نخبه به نام «اژدهایان هوایی» (Air Dragons) را تشکیل میدهد. این تیم متشکل از بهترین خلبانان جنگنده است که برای مقابله با تهدیدات داخلی و خارجی آماده میشوند. اسکادران لیدر شمشیر پاتانیا (پتی) با بازی هریتیک روشن، خلبانی ماهر اما بیپروای است که گذشتهای پر از چالش دارد. او تحت فرماندهی گروه کاپیتان راکش جایسینگ (راکی) با بازی آنیل کاپور، به همراه اسکادران لیدر مینل راتور (مینی) با بازی دیپیکا پادوکن، در مأموریتی خطرناک برای نجات خلبانان اسیرشده شرکت میکند. در این مأموریت، آنها با اظهر اختر، رهبر بیرحم گروه تروریستی، روبهرو میشوند. درگیریهای هوایی نفسگیر و تصمیمگیریهای دشوار، آزمونی برای وفاداری، شجاعت و فداکاری اعضای تیم است.
خلاصه داستان: در یک شهر کوچک در ماساچوست در دهه ۱۹۹۰، زمین بیسبال محلی به نام «سولجرز فیلد» در آستانه تخریب قرار دارد تا جای خود را به یک مدرسه جدید بدهد. در آخرین روز فعالیت این زمین، دو تیم آماتور محلی، Adler’s Paint به رهبری «اد مورتاینین» و Riverdogs به رهبری «گراهام موریس»، برای یک بازی خداحافظی گرد هم میآیند. این بازی بهطور غیرمنتظرهای به وقتهای اضافه کشیده میشود و با فرارسیدن شب، بازیکنان با نور چراغهای خودروها به بازی ادامه میدهند. در طول بازی، گفتوگوهای طنزآمیز، خاطرات گذشته و احساسات نوستالژیک میان بازیکنان جریان دارد، که نشاندهنده پایان یک دوره و گذر زمان است.
خلاصه داستان: سلمان خان در نقش راجا سانجی "سکندر" راجکوت، مردی قدرتمند و تأثیرگذار در منطقه راجکوت گجرات ظاهر میشود. او با همسرش سایری (با بازی راشمیکا ماندانا) زندگی آرامی دارد. اما زمانی که با فساد گستردهای در سیستم سیاسی و اجتماعی مواجه میشود، تصمیم میگیرد علیه آن مبارزه کند. در این مسیر، او با سیاستمداری فاسد و قدرتمند روبهرو میشود که به دنبال انتقامگیری برای یک تراژدی خانوادگی است. سکندر باید با شبکهای از فساد و بیعدالتی مقابله کند تا حقوق مردم عادی را بازگرداند.